- 26 شهریور 1403
- خبر ویژه , صفحه اصلی چغادک نیوز , يادداشت ها
- کد خبر 129102
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
به گزارش چغادک نیوز؛ فرخ قاسمیان در یادداشتی پیرامون رویداد رسانه ای نون در جنوب استان نوشت:
علاقه وعشق به خبرنگاری هم آدم را وادار به کارهای عجیب و ناخواسته می کنه و هم اینکه عالمی خاص خودش رو داره که تعریف از اون عالم خیلی مفصله خلاصه سرتون درد نیارم چون ،از روز خبرنگارتاحالابه خاطر این که اداره آب منطقه ای لطف کرد و بچه های خبرنگار که خودمم جز آنها بودم رو برای بازدید سد رئیسعلی دلواری بردوچون تا داخل عمق سد و کنار دریچه ها رفتیم و مسافت خیلی خیلی طولانی و سراشیبی تندی داشت آنجا پام لیز خورد و بعد ازاینکه به پزشک مراجعه کردم متوجه شدم تا رباط پام پاره شده از آن روز خانه نشین شدم و کارم شده دوا و دکترو مدیریت وپشتیبانی گروههای خبری چغادک نیوزکه خودم یکی از ادمین هاش هستم .
داشتم گروه واتساپ خانه مطبوعات را بازدید میکردم دیدم آقای عباس اعتمادی از اعضای محترم خانه مطبوعات استان بوشهر و از خبرنگاران ساکن جم و همچنین دبیر دومین رویداد رسانه ای اطلاعیه برگزاری رویداد را در گروه گذاشت و گفت که هرکسی دوست داره شرکت کنه از طریق لینک موجود در زیر اطلاعیه ثبت نام کنه من که شرایط جسمانی ام جالب نبود و حقیقتش چون به خاطر مشغله کاری قبل از حادثه هم موفق نشده بودم اثری به دبیرخانه بفرستم. و؛با اینکه خیلی دوست داشتم در این رویداد رسانه ای شرکت کنم ولی باز به همین دلایلی که گفتم برای شرکت در رویداد دودل بودم انگیزه چندانی که خودم را به به نون برسانم نداشتم و با خودم می گفتم دختر با پای رباط پاره شده کجا میخواهی بری ؟!خب سال دیگه اثر می فرستی و شرکت می کنی.
تا اینکه مجددا روز بعد یک بار دیگه گروه واتساپی خانه مطبوعات رو بازدید می کردم دیدم این دفعه آقای علی دانشمند یه پوستر فرستاده،چشمم به پوستر رویداد که افتاد دیدم که دربین تصاویر اساتید مهمان ،تصویر یکی از اساتیدم که پنج سال پیش در محضرش دکترای ارتباطاتم رو گرفته بودم خودنمایی می کرد.وی کسی نبود جز یونس شکرخواه؛ استاد خبرنویسی آنلاین ؛ما دانشجوها که در کلاس برای دیدنش دست و پنجه می شکستیم از شانس بدم کلاسهای دانشگاه به کرونا خورد و بقیه کلاسها آنلاین برگزار شد و دیگر نتوانستم استاد راحضوری ببینم وحتی بعد از اتمام کرونا بعد از فارغ التحصیلی ام نیز دیگر هیچ وقت موفق به دیدارش نشدم و آرزوی مجدد دیدارش داشتم چندین بار هم تلاش کردم؛ ولی به نتیجه نرسید حالا دیدم که آقای یونس شکرخواه قرار است خودش را به نون برساند که اینجا بود منم به این فکر افتادم که منم مثل استاد بایستی خودم را به نون برسانم و اینجا بود که به «عشق دیدار استادم نیازمند نون شدم» و ،خلاصه من در آنجا می توانستم خیلی راحت او را ببینم و فقط سختی کار اینجا بود که بایستی با رباط پاره شده از بوشهر تا جم چندین ساعت سوار اتوبوس ،بالا و پایین بشوم و این مسافت را تحمل کنم .باخودم گفتم هرچه باداباد ارزشش رو داره که یک بار دیگه هم که شده استادم رو از نزدیک ببینم و عاشقانه پای درسش بنشینم خلاصه ناخودآگاه دستم به سمت لینک زیر اطلاعیه رفت و تا به خودم اومدم دیدم تا ثبت نام کرده ام.
وقتی از ثبت نامم مطمئن شدم دیگه خیالم راحت شد نفس راحتی کشیدم ولی هنوز دلهره داشتم که با مشکلی که برای پام به وجود اومده پام به نون و استاد نرسه ولی با این وجود منتظر اطلاعیه های های بعدی شدم که بعداز یک هفته که از ثبت نامم گذشت دیدم در یک گروه واتساپی به نام رویداد رسانه ای نون قرار گرفته ام .که اسامی شرکت کنندگان در آن اعلام شد و ساعت حرکت از شهرهای مبدا تا مقصد و سرگروه هایی که برای هر گروه از خبرنگاران شهرستان درنظر گرفته شده بود دیده میشد .من از بوشهر ثبت نام کرده بودم و ساعت حرکت ما از ساعت پنج ونیم صبح از کنار استانداری بود اتوبوس آماده و بچه های خبرنگار یکی پس از دیگری می آمدند ولی یکی از خبرنگارها خیلی معطلی کرد که یه کم دیرتر از موعد مقرر بوشهر حرکت کردیم.
ساعت نزدیک شش صبح ۱۴ شهریور است، یک جمع متفاوتی الجنسی و متفاوت النسل از آقاوخانم گرفته تا نوجوان و کودک در اتوبوس قرار گرفته بودیم جالب تر اینجا که زوجهای خبری با فرزندانشان از بوشهر شرکت کرده بودند به نامهای عبدالحسین قاسمی و همسرش سعیده رحمانی و فرزندانشان در اتوبوس ما بودند و حسن محدث زاده وهمسرش ثریا شیری و کودک چهارماهه شان با وسیله ای دیگر بعد از مدتی خودشان را به نون رساندند وآخرسراین زوجهای خبری همه جایزه هارو درو کردند و جالب تر که اول هم شدند.
چشم انتظاری بد دردی است در اتوبوس، مشغول معرفی اساتید به هم میشویم و از فکر نشستن مجدد پای درس «پدر روزنامهنگاری آنلاین ایران» حس خوبی داشتم و درد پاهایم را احساس نمی کردم بچهها نام تکتک اساتید را دوباره در اینترنت جستوجو می کردند و آنهایی که سال گذشته یا در جای دیگری پای درس برخی از آنها نشسته بودند برای یکدیگر کلاس میذاشتند ولی من تنهاو ساکت روی صندلی اتوبوس فقط همانطور که اتوبوس حرکت می کرد و شهرها و روستاها را پس از دیگری رد می کرد؛ تنها و ساکت خاطرات دوران تحصیلم و سپس به فکر رویداد بودم چگونه در شهر کوچک جم قراراست برگزارشود آن را در ذهنم تجسم و مرور میکردم.
در این افکار غوطه ور بودم که چشمم به شعله های آتش و فلرها افتاد متوجه شدم که در حال نزدیک شدن به مقصد هستیم ،خداروشکر انگاری چشم انتظاری رو به پایان بود، تا رسیدن به جم و شهرک توحید، همهٔ نگاهم به اطراف رنگوبوی رسانهای عجیبی گرفته است و انگار زیادی توی جو رویداد و فضای اطراف رفتهام، از اینکه حالا «بنک» و «کنگان» هم جاده کمربندی دارند و مجبور نیستیم از ترافیک و سرعتگیرهای زیادش حرص بخوریم خوشحالم، از اینکه فلرهای فاز ۱۲ و ۱۴ و… اینچنین اول صبح، چشم باز نکرده به جنگ سلامت مردم و منطقه میروند عصبانیام و حتی به سرعت و کیفیت اصلاح جاده جم – سیراف یا ورودی جم که با یک پل میتواند در شأن باشد هم گیر میدهم.
وارد جم و شهرک توحید شدیم و به مجتمع آموزشی شهید بهشتی میرویم. گویا همه چیز به بهترین شکل تدارک دیده شده و باید منتظر یک رویداد خوب به شیرینی خرمای خاصویی جم باشیم.
«علی دانشمند» صاحبامتیاز رسانه «آوای بوشهر» که مجری برنامه روز اول رویداد «نون» یا «ن» است، به خبرنگاران و علاقهمندان به فعالیت رسانهای خوشآمد میگوید و خبر از تأخیر پرواز اساتید و تغییر برنامه کارگاهها میدهدمن اینجا دلم هری ریخت که نکند این همه راه را با پای دردو رباط پاره بی نتیجه آمده باشم؟.
یکی دیگراز بچهها که از همان اول صبح ذوق و شوقش مثل من بیشتر برای دیدن «مهرداد خدیر» و «یونس شکرخواه» نویسنده کتاب «خبر»ی بود که در وصف آن تاکید داشت همین کتاب برای خبرنگار شدن «بَس» است، با گفتن «نوبت بر اولیا چو رسید آسمان تپید» خندهای به میانمان آورد و ادامه داد: «ای اقبال ما؛ پرواز عسلو که تأخیر نداشت».
«محمدجواد حقشناس» که من و شاید خیلی از همسنوسالهای من بهلطف اینترنت توانستیم این چهره فرهیخته که گویا هماستانی ماست را بشناسیم، همشهریبازی در آورد و جور تأخیر اساتید کشید و کمی برایمان از تجارب خود در حوزه رسانه و فعالیتش در «نیمروز» و «اعتماد ملی» و وزارت فرهنگوارشاد اسلامی سخن گفت و آشنایی با محمد ولی زاده روزنامه نگار هم استانی ساکن تهران هم بسی جای افتخار بود.
ساعت هرچه کش رفت، سرانجام به عصر و حضور اساتید رسید که وقتی استادم یونس شکرخواه، مریم سلیمی،فریدون صدیقی، مهرداد خدیر و رضا غبیشاوی آمدند دردلم گفتم یه آخیشی گفتم وخیالم راحت شد و سر کلاسهایی که از قبل مشخص شده بود حاضر شدند و آقای دانشمند حالا مثل یه ناظم مدرسه بالای سرمان کلاسها در نوبت بندی می کرد و بچه ها را به کلاسهایشان راهنمایی می کرد.حدود دویست وپنجاه دختر و پسر نوجوان و جوان و میانسال و افرادی که سنی ازشون گذشته، طبق گروهبندی مجریان رویداد، چرخشی پای درس و تجربهشان نشستند و از اینفوگرافیک و خبرنویسی و سوژهیابی و گزارش و یادداشتنویسی «چیزی هر چند ناچیز» آموختند تا بهانهای باشد برای غوطه خوردن بیشتر در دریای خبر.«اینجا بود که متوجه نیاز »نون برای رسانه های استان شدم ونیاز چنین رویدادی را برای خبرنگاران استان نیازمند دیدم ».
عصر اولین روز رویداد بالاخره انتظار به پایان رسید و با راهنمایی ناظم گونه آقای دانشمند به سمت کلاس هدایت شدم از بس بچه ها صمیمی و راحت صحبت می کردند وقتی وارد کلاس شدم به شوخی گفتم به به آقای دانشمند کلاس خوشگله رو به ما داده چون استاد پشت در بود اصلا متوجه حضورش نشدم کلاس با این حرف من مثل بمب ترکید و بچه ها زدند زیر خنده و استاد شکرخواه هم خندید و اینجا بود که بالاخره انتظار به پایان رسید و باردیگه موفق شدم پای کلاس درسش بنشینم .محمدجواد پسر آقای قاسمی هم پای ثابت کلاسهایمان شده بود و عضو فعال که باعث توجه اساتید شده بود.
با پایان روز اول؛ همگی به باغی در روستای «علیآباد» جم رفتیم، یک شبنشینی جنوبیعجب طوری گرفتیم و تعدادی از خبرنگاران هماستانی آقا و خانم کمی برایمان حرف زدند و از خاطراتشان گفتند. هرچند که همگی از همدیگر تعریف کردند و چنانچه در برگزاری این دورهمی اگرخلاقیت بود خیلی بیشتر به دل مینشست؛ ولی با این وجود چون زحمات فراوان دبیر رویداد و بقیه دست اندرکاران می دیدیم دلمان نمی آمد اعتراض زحماتشان را به باد دهم، خلاصه هم هر کدام راهی خوابگاهها شدیم و تعدادی هم که همان حوالی بودند، به خانه رفتند و صبح بازگشتند.
روز دوم هم کارگاهها از ساعت هشت، هشتونیم کارش را شروع کرد و تا ظهر ادامه داشت و به اختتامیه نزدیک شدیم؛ جایی که گویا فقط برای ما که اثری برای داوری نفرستاده بودیم جذاب بود و هیجان داشت، وگرنه میگفتند به شرکتکنندگان برگزیده از قبل برای تاکید بر حضور اعلام شده و آنهایی هم که چیزی بهشان گفته نشده میدانستند که خبری از مقام نیست. من هم بیخبر از درست و غلط این شنیدهها به چرایی این کار گیر دادم!
«شاهین بهرامنژاد» که همه دوستش داشتیم پشت تریبون ایستاد و آیین اختتامیه شروع شد.
سید «علی هاشمی» فرماندار تازه از راه رسیدهٔ جم، کمی از خبرنگاران و فعالیت رسانهای تعریف و تمجید کرد، «ماشاالله حیدرزاده» [فعال سیاسی اصلاحطلب شناختهشده و عضو شاخص ستاد پزشکیان در انتخابات اخیر] را به زور روی سن برد – اما تریبون به او نداد – و در واکنش به تعجب نهان ما که فرماندار شهید رئیسی و اینکارها چه معنی دارد؛ عیان کرد که «حیدرزاده» معلم من بوده و میخواهم پیشانیاش را ببوسم و بوسید!
«شاهین» هم به زیرکی گفت فکر کردیم شاهد یک «وفاق ملی» در تراز استان هستیم اما مثل اینکه موضوع معلم شاگردی است!
تجلیل از «رضا معتمد» مدیر مسئول هفتهنامه پیغام بهپاس سه دهه فعالیت خبری و انتشار نکات کاربردی خبرنویسی در کتابی با عنوان «صد نکته از این معنی» – و جالب اینکه در مورد رضا معتمد بگم که افتخار شاگردی وی را در دوره کاردانی و کارشناسی داشتم خلاصه که از دیدن اساتیدم به وجد آمده بودم و درد پاهایم را فراموش کرده بودم .راستی فراموش کردم بگم که در پایان کارگاهها به هرکدام ازشرکت کنندگان یک عدد کتاب صد نکته ازین معنی به همراه یک پک کامل آچار هدیه دادند که فلسفه این دوهدیه ناهمگون کتاب و پک آچار را ندانستم و هنوز سوال بزرگی در ذهنم هست و جواب آن را نیافته ام .البته متوجه شدم.
حامی این رویداد پتروشیمی پارس بوده و صفرتاصد حمایت مالی آن با خودش بوده در دلم از مدیرعامل پتروشیمی پارس جناب آقای میرحاجی ومدیرروابط عمومی آن جناب آقای شهابی که مثل خودم گناوه ای است احسنت گفتم که هرجای گناوه ای باشه کارش کاملا درسته و ؛لارج برخورد میکنه واما مرحله بعد.
یادکرد «پرهام هوشمند در قسمت بعدی برنامه حالم رو منقلب کرد آخه در سالهای گذشته بازنده یاد پرهام در سینمای جوان بوشهر در ساخت فیلم همکاری داشتم از این قسمت برنامه دلم به درد آمد، وی جوان طبیعتگرد و عکاس وفیلمساز دیّری که تماشای آثار و تصاویر او در کنار بغض و نگاه پر از اندوه علی و مازیار مهربانِ هوشمند – عموهای پرهام – دیگر آن شیرینی دنبال کردن تصاویر و هنرهایش در صفحه اینستاگرامش را نداشت! روحش شاد و پردیس خداوندگار جایگاهش باد.
«عباس اعتمادی» دبیر این رویداد گفت امسال ۹۱ نفر ۲۳۰ اثر به دبیرخانه ارسال کردند که ۱۶۸ اثر واجد شرایط شد و بقیه بهدلیل ارسال خارج از زمان یا عدم انتشار در رسانه دارای مجوز پذیرفته نشد و سال بعد هم تلاشمان برگزاری رویداد در جغرافیای بیشتر – جنوب کشور– است.
«علی هوشمند» دبیر هیئت داوران هم که متشکل از «الهام بهروزی»، دوست و همکار عزیزم و «سجاد بهزادی» این سه نفر هماستانی، و«مریم سلیمی»، «مهرداد خدیر» و «رضا غبیشاوی» از تهران بود، در بیانیه پایانی داوران از کیفیت پایین آثار ارسالی گفت و اینکه اثر قابل توجهی نداشتهایم و بیشتر باید تلاش کرد.
با نظر این هیئت، در بخش عمومی؛ «یزدان شهیدزاده»، «مهرداد جشنیپور»، «عبدالحسین قاسمی» و «عبدالله ماندگار» در یادداشت، گزارش، تیتر و کلیپ اول شدند و در عکس هم که اول و دوم نداشتیم، «حسین نوری» سوم شدند و در بخش گردشگری هم «حجت عبداللهی» و «ثریا شیری» در یادداشت و گزارش، و «حمید خلیفات» و «قاسم احمدی» در عکس و کلیپ اول شدند و کسی نتوانست در تیتر رتبه بگیرد. نفرات دوم و سوم و شایستگان تقدیر هم به ترتیب روی سن رفتند و تندیس و هدیه خود را گرفتند که اینجا هم هنگام هدیه دادن و پذیرایی ها متوجه حمایت و پشتیبانی تمام قد پتروشیمی پارس شدم و اما با رونمایی از پوستر سال سوم، دفتر رویداد دوم «نون» بسته شد
بعد از اختتامیه و آیین ویژهترِ خداحافظی و عکسهای یادگاری و گرفتن شماره های همدیگر را توی اتوبوس و در مسیر، با تعدادی از خبرنگاران و آنهایی که خبرنگار هم نبودند و از سر علاقه یا همراهی با عزیزی آمده بودند در رابطه با «نون» بهقول دوستی «نون نیاز رسانه های استان بوشهر»هست،گفتوگو کردم که این گزارش را با بخشی ازنظرات وی تمام میکنم:کیفیت برگزاری این رویداد
کارگاههای رویداد واین اساتید و شکل ظاهری برنامه بسیار مطلوب و عالی بود البته چنانچه کمی زمانش بیشتر بود عالی ترمی شد
از اساتید و رسانهخوانهای هماستانی هم میشود در تدریس بهره برد تا بیش از این فرصت آموزش باشد. به جای این تعداد اساتید میتوان از نفرات کمتر اما زمان بیشتری بهره برد.
یک بخش هم میشود به انتخاب رسانههای برتر مکتوب و مجازی اختصاص داد.
رسانههای محلی زیادی هستند که با کیفیتتر از رسانههای مجوزدار فعالیت میکنند که باید دیده شوند، خدا زیاد کند این دورهمیها که باعث آشنایی بیشتر همکاران رسانه ای می شود، هر سال افراد مشخصی برگزیده میشوند و انگیزهای برای رقابت نیست.دیگر خبرنگاران و رسانهها انگار از رویداد فاصله گرفته اند.
رویداد نباید به سمت یک جریان سیاسی بچربد که میچربد، برای سرگروههای خبرنگاران از افراد با حوصله تر استفاده شود و اینکه کاش خانه مطبوعات و فرهنگوارشاد اسلامی استان هم در سال یک جشنواره رسانهای مانند «نون» و «ابوذر» و… برای خبرنگاران داشته باشد و مانند «آوای بوشهر» که یک رسانهی دور از مرکز استان است، به آموزش و رقابت خبرنگاران همت کنند، رویداد نون در بقیه شهرستانهای استان هم اجرا شود و اینکه کاش این رویداد در سطح ملی نیز اتفاق بیافتد./پایان