سریال شکستهای رژیم صهیونیستی در منطقه از زمان ظهور رسمی گروههای مقاومت از جمله حزبالله لبنان آغاز شد؛ جایی که اولین شکست راهبردی اسرائیل در سال ۲۰۰۰ در جنوب لبنان توسط حزبالله رقم خورد و بعد از آن جنگ جولای ۲۰۰۶ و سپس جنگ با نوار غزه در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱، عرصه شکستهای بعدی تلآویو بود.
همزمان با آن ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی نیز در این دههها یک روند فرسایشی را طی کرده و رسیدن به قدرت و کسب کرسیهای وزارتی بدون توجه به منافع اسرائیلیها، اولین هدف سران این رژیم بوده است. بارزترین نتیجه این امر آغاز بحران سیاسی ادامه دار رژیم صهیونیستی از سال ۲۰۱۹ علی رغم برگزاری ۵ دوره انتخابات پی در پی بوده است.
حتی شکافهای سیاسی رژیم صهیونیستی در مرحله جدید دیگر منحصر به دو جناح چپ و راست نیست بلکه شاهد چندپارچگی سیاسی در عرصه داخلی این رژیم هستیم. علاوه بر آن مشخص شده که مقامات صهیونیست هیچ ابایی از تاثیر شکافهای سیاسی بر وضعیت اجتماعی اسرائیلیها و تفرقه میان آنها ندارند؛ موضوعی که اگر به همین منوال ادامه پیدا کند، با درگیری مسلحانه بین صهیونیستها همراه خواهد بود.
تحرکات افراطی اعضای کابینه نتانیاهو همچون ایتمار بن گویر و بزالل اسموتریج علیه مخالفان، تحریک خشونت علیه فلسطینیان، اصرار بر انحلال تشکیلات خودگردان فلسطین و درگیری داخلی بین اسرائیلیها از جمله مواردی است که از درون به عمق جامعه صهیونیستی ضربه می زند.
از سوی دیگر صهیونیستها مجبورند به خطوط قرمز تعیین شده از جانب غرب و آمریکا پایبند باشند. در همین زمینه منابع آگاه گزارش دادند که سفرهای اخیر مقامات امنیتی و سیاسی ایالات متحده به فلسطین اشغالی از جمله «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا، صرفا برای ابراز حمایت و تعهد به تامین امنیت اسرائیل نبود بلکه آمریکاییها سعی دارند مقامات اسرائیلی را ملزم به پیروی از مسیر سیاسی اتخاذ شده توسط دولت آمریکا در منطقه کنند.
در پایان ناظران امور بر این باورند که اختلافات سیاسی و اجتماعی در جامعه صهیونیستی، این رژیم را وارد مارپیچ شکاف عمودی میکند و در صورت ادامه تحرکات افراطی کابینه نتانیاهو، احتمال بروز اختلافات بین غرب و این کابینه رژیم صهیونیستی بالاست. این وضعیت برای صهیونیستها در سایه توافق ایران و عربستان برای ازسرگیری روابط که پروژه عادیسازی تلآویو و ریاض را تحت شعاع قرار داده، به مراتب بدتر میشود.