آب آرزوهایم را برد


نگاهش روی امواج خیزان دریا خیره مانده و همچنان چشم انتظار است· می‌داند بازگشتی در راه نیست؛ زیر لب زمزمه می‌کند: «دریای بی‌رحم، دردانه دخترم را گرفتی، چه آرزوها که برایش نداشتم·»

حوادث

آب آرزوهایم را برد