×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true

ویژه های خبری

true
    امروز  شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳  
false
true
تقدیم به آن ها که جشن توافق هسته ای بر پا کردند

جشن گرفتیم تا اعلام کنیم تعداد سانتریفیوژهای ایران از ۱۹۰۰۰ کنونی به ۶۱۰۴ دستگاه می رسد، که در ۱۰ سال آینده تنها ۵۰۶۰ عدد از آن ها اورانیوم غنی سازی آن هم از نسل اول خواهد کرد. جشن گرفتیم تا به جهانیان بگوییم غنی سازی ۲۰ درصد را کنار گذاشتیم و دست کم به مدت ۱۵ سال، بالای ۶۷/۳ درصد غنی سازی نکنیم.

به گزارش "چغادک نیوز"، شیخ فضل الله نوری از مجتهدان شیعه، از رهبران قیام تنباکو در تهران و از مدافعان «مشروطه مشروعه» و معتقد به انحراف فرهنگی مشروطه بود. وی پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان و به حکم دادگاهی به ریاست قاضی شیخ ابراهیم زنجانی عضو لژ بیداری در میدان توپخانه تهران به دار آویخته شد. همزمان با اعدام شیخ فضل الله که هیچ انگیزه ای جز اسلام خواهی و ایران دوستی نداشت عده ای از مردم از جمله فرزندش مهدی در اطراف  چوبه دار به شادی و دست افشانی می پرداختند. بدون تردید این ماجرا یکی از تلخ ترین حوادث تاریخ ایران زمین در دوران معاصر است. فاجعه آمیز این بود که حکم اعدام انسان بزرگی آن هم به جرم مخالفت با نفوذ فرهنگی اجنبی  توسط یک هموطن او صادر شود و فاجعه آمیز تر اینکه ملتی به تصور اینکه امروز یکی از دشمنان این مرز و بوم اعدام می شود به جشن و شادی و پایکوبی بپردازند. (۱)
و اینک امروز شاهد بودیم به محض آنکه متن بیانیه مطبوعاتی یا موافقنامه ایران با ۱+۵ از رسانه ها پخش گردید عده ای در چند شهر از جمله تهران به خیابان ها ریختند و به جشن و پایکوبی پرداختند.

این جشن و پایکوبی برای چه بود؟
جشن  گرفتیم  تا اعلام کنیم تعداد سانتریفیوژهای ایران از ۱۹۰۰۰ کنونی به ۶۱۰۴ دستگاه می رسد، که در ۱۰ سال آینده تنها ۵۰۶۰ عدد از آن ها  اورانیوم غنی سازی آن هم از نسل اول خواهد کرد.
جشن گرفتیم تا به جهانیان بگوییم غنی سازی ۲۰ درصد را کنار گذاشتیم و دست کم به مدت ۱۵ سال، بالای ۶۷/۳ درصد غنی سازی نکنیم.
به پایکوبی پرداختیم تا اعلام کنیم که  موافقت کرده ایم به مدت دست کم ۱۵ سال، ذخایر اورانیوم غنی شده خود را از مقدار ۱۰۰۰۰ کیلو کنونی به ۳۰۰ کیلوگرم کاهش دهیم!
دست افشانی کردیم تا بگوییم موافقت کرده ایم که تا ۱۵ سال هیچ تأسیسات غنی سازی تازه ای را نسازیم.
آری به خیابان ها ریختیم و غریو شادی سردادیم تا اعلام کنیم تأسیسات فوق پیشرفته فردو را به گونه ای تغییر بدهیم که دیگر برای غنی سازی اورانیوم به کار نرود و دست کم به مدت ۱۵ سال در این تأسیسات غنی سازی اورانیوم انجام ندهیم. خلاصه کلام به دنیا بگوییم که مرکز فردو را از مرکز غنی سازی تبدیل به مرکز تحیقیات هسته ای می کنیم پذیری پایکوبان اعلام کردیم که ایران به مدت ۱۵ سال هیچ مواد شکافت پذیری در فردو نخواهد داشت. یعنی تقریباً دو سوم سانتریفیوژها و زیر ساخت های فردو حذف خواهد شد.
به شادی پرداختیم تا بگوییم ایران ۱۰۰۰ سانتریفیوژ نسل ۲ خود را که درحال حاضر در نطنز نصب شده، برداشته و به مدت ۱۰ سال آن ها را در انبار تحت نظارت آژانس بین الملی انرژی اتمی قرار می دهد. باز هم جشن گرفتیم تا با بانگ رسا به جهانیان اعلام کنیم که ایران دست کم ۱۰  سال از سانتریفیوژهای نسل ۲ تا ۸ برای تولید اورانیوم غنی شده استفاده نمی کند.
غریو شادی سر دادیم تا بگوییم ایران موافقت کرده با همکاری امریکایی ها و اروپایی ها راکتور تحقیقاتی آب سنگین در اراک را براساس طراحی مورد توافق با ۱+۵ باز طراحی و بازسازی کند. به نحوی که دیگر پلوتونیوم سطح تسلیحاتی تولید ننماید.
ققهه سردادیم که بگوییم متعهد شده ایم پروتکل الحاقی را پذیرفته ایم و از این به بعد به دشمنان قسم خورده امان اجازه خواهیم داد از هر تأسیساتی ادعایی و هر جایی که آن ها بخواهند اجازه بازرسی بدهیم و به خیابان ها ریختیم تا بگوییم خیلی از امتیازات دیگر نیز به دشمن داده ایم تا شاید او را از خود راضی نگه داریم.
آری امروز فن آوری هسته ای  را که حاصل خون دل  ده ها دانشمند هسته ای و خون مطهر شهیدان هسته ای است به مسلخ بردیم و اطرافش ایستادیم و کف زدیم و شادی کردیم! به راستی تاریخ درباره ما چه قضاوتی خواهد کرد؟


پی نوشت:
(۱)جالب این جاست که وقتی محاکمه صورت می گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه اعدام وی بودند. هنگامی که می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه ی خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی کردند. وقتی به در نظیمه رسید رو به آسمان کرد و گفت: افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعبادو حدود یک ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب ۱۳۲۷ قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیک شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهای خود را به او داد تا خرد کند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی کنند. پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت کرد و فرمود:
خدایا، تو خودت شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود.
 خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم که مؤسس این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب داده اند این اساس مخالف اسلام است. محاکمه ی من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله(ص). آن گاه عمامه  را از سر برداشته و فرمود:
از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت.
در آستانه ی اعدام یکی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد که شما این مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن برهانید و او در جواب فرمود:
دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند:
فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم کرد
طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیکر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیک شروع به نواختن کرد و مردم از جمله پسر شیخ کف می زدند و شادی می کردند. و چه بی احترامی هایی که به جنازه ی شیخ نکردند. پس از این که آقا، جان تسلیم کرد، دسته موزیک نظمیه پای دار آمد و همان جا وسط حلقه شروع کرد به زدن. مجاهدین با تفنگهایشان همین طور می رقصیدند. شنیدم که بعضی ها می گفتند: "شیخ فضله به درک رفت!" از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: "همچنین دست بزنید که صدایش توی سفارت به گوشش برسه!" یعنی به گوش محمدعلی شاه.
در اثر تلاطم و طوفان که دائماً جسد را بالای دار تکان می داد، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش گُرپی به زمین افتاد!
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه-همه می خواستند خود را به جنازه برسانند؛ دور نعش را گرفتند؛ آن قدر با قنداقه تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهنش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد. هر که هرچه در دست داشت می زد؛ آنهایی که دستشان به نعش نمی رسید، تف می انداختند. یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین، مرد تنومند و چهارشانه ای بود، وارد حیاط نظمیه شد. جلو آمد و بالای جنازه ایستاد، این بی حیا هنوز نرسیده، جلوی همه دگمه های شلوارش را بازکرد و روبروی این همه چشم شرُ شُر به سر و صورت آقا……..
سپس یک مردی با لباس مشکی وارد شد، عصا به دست، مقابل سر آقا ایستاد؛ با عصار چادر نماز را از روی آقا پس زد و همین طور که تماشا می کرد به ترکی فحش نثار آقا می کرد. این شخص شارژدافر سفارت عثمانی بود؛ او هم رفت!
 انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم
خانواده ی وی، جنازه ی شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی که غسل و کفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه کردند و برای این که کسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن کردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه که مردم کم کم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندندو می رفتند. احتمال خطر از هر سو می رفت،دختر شیخ فضل الله نقل می کند: دیشب مرحوم آقا را خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من در همان عالم خواب گریه می کردم، آقا به من گفت: "گریه نکن، همان بلاهایی را که سر سید الشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا دربیاورند تا درنیاورده اند زود آن را به قم بفرست."
 جنازه ی مطهر شیخ را بعد از ۱۸ ماه بدون آن که کم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای که قبلاً در صحن مطهر تدارک دیده بود، دفن کردند.

 

false
true
false
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false